۱۳۹۱ مهر ۹, یکشنبه

داستان زندگی ۱۴۴ خلیفه و امیرالمومنین اسلامی در تاریخ ۱۴۰۰ ساله اسلام...

 داستان پدر کشی و برادرکشی - همجنس باز و ابنه ای - فساد و میخوارگی - دروغگویی و خیانت - کودتا و کشتار و توطعه گری است که نه تنها داستان مردان خدا و رهبران مذهبی نیست بلکه از زشت ترین داستانهای جهان روزمره ما زشت تر و ننگین تر است. در طول سیصد سال اول خلافت اسلامی؛ ۵ خلیفه به ضرب شمشیر خود مسلمانان [ نه دشمنان اسلام ] کشته شدند؛ ۵ نفر بدست جانشینان خودشان مسموم شدند؛ ۲ نفر در بستر خواب؛ یکی بدست زن و مادر خود خفه شدند؛ ۲ نفر در حمام داغ کباب شدند؛ ۳ نفر در حال همخوابگی با دیگر زنان، ۲ نفر در حال مستی و پر خوری مردند. چند خلیفه را در حال همجنس بازی تیکه تیکه کردن و بیضه آنها آنقدر کوبیدند که مرد ند و به دهان خلیفه دیگران آنقدر آب نمک ریختن که خفه شدند. به چشم ۳ خلیفه سیخ و میله کشیدند و کورشان کردند. چند خلیفه را در مسجد خفه کردند. جنازه چهارده خلیفه اموی را به فرمان نخستین خلیفه عباسی از گورشان بیرون کشیده شدند و پس از تازیانه زدن در آتش سوزانده شدند. ( پس از هزار و چهارصد سال- نوشته شجاع الدین شفا ) " جنگ هفتاد دو ملت همه را عذر بنه // چون ندیدند حقیقت راه افسانه زدند " خلفای شمشیر قرآنی، مومنان خون آشام اسلامی " 
( بابک پرسا )

به این موزیک گوش بدید تا تمامِ خستگی‌ روز از تنتون در بیاد !!!

آرامش بخش و زیبا

۱۳۹۱ مهر ۷, جمعه

مادر اشکان سهرابی : من می‌خواهم به علی کریمی بگویم که واقعاً جوانمرد هستند...

از معدود نام‌هایی که پرسپولیسی‌ها و استقلالی‌ها بر سرش توافق دارند، علی کریمی است. 
 علی کریمی یکی از پدیده‌های فوتبال کشور است. اما شهرت وی تنها به زمین فوتبال محدود نمی‌شود. درباره شخصیت ورزشی و اجتماعی علی کریمی نظر مهدی رستم‌پور را جویا شدیم. از معدود نام‌هایی که پرسپولیسی‌ها و استقلالی‌ها بر سرش توافق دارند، علی کریمی است. در ورزشگاه‌ها هنگام بازی‌های لیگ یا ملی، بیش از همه تشویق می‌شود. در سایت‌ها و وبلاگ‌ها، در مقایسه با بقیه ورزشکاران ایران بیشترین توجه به اوست. اقدامات و فعالیت‌های اجتماعی‌ علی کریمی، در سایت‌های عمومی مثل فیس بوک یا سایت بالا‌ترین، مورد اقبال گسترده کاربران قرار می‌گیرد. وقتی چند بازیکن تیم ملی تصمیم به استفاده از مچ بند سبز می‌گیرند، او بلند‌ترین نوارهای سبز را انتخاب می‌کند و به جای یک دست، دور هر دو دستش می‌پیچد. کریمی برخلاف سایر چهره‌های مشهور فوتبالی، اهل حضور در برنامه‌های صداوسیما نیست. ضمن اینکه هیچ وقت در مصاحبه‌هایش از جمله‌های رایجی مثل «مردم خودشان همه چیز را می‌دانند» استفاده نمی‌کند. جمله‌ای که برخی چهره‌های فوتبالی تقریباً در تمام مصاحبه‌های خود بکار می‌برند. کریمی هرگز درباره مسائل مالی مصاحبه نکرده. او حاضر نیست چک و سفته‌هایی که از تیم‌های باشگاهی گرفته اما وصول نشده‌اند را مقابل دوربین‌های تلویزیونی نمایش بدهد. بروز رفتارهای غیر متعارف و شنا کردن در جهت مخالف آب، از مشخصه‌های محمدعلی کریمی پاشاکی است. به طور مثال، در شرایطی که برخی بازیکنان فصل استیل آذین همچنان پیگیر مطالبات خود از این باشگاه هستند، علی کریمی قبل از پایان فصل قبل، باقی مانده مبلغ قراردادش را بخشید. او گفت مسئولین باشگاه حق و حقوق من را در امور خیریه خرج کنند. صاحب نظران عرصه ورزش بار‌ها یادآور شده‌اند که پهلوانی محدود به گود زورخانه نیست. یک ورزشکار مردم دار، الزاماً کشتی گیر یا باستانی کار نیست. تعریف عام پهلوانی عبارت است از دستگیری از ضعیفان، کمک به همنوعان، کرنش نکردن در برابر قدرت و یکرنگی و صداقت در عملکرد و گفتار. از این منظر، علی کریمی را می‌توان حائز مشخصه‌هایی دانست که او را به این صفت ستوده شده در فرهنگ ایرانیان نزدیک می‌کند. در این گزارش به نمونه‌هایی از رفتارهای علی کریمی اشاره شده است. عملکردی که صرف نظر از رفتار پهلوانانه در فرهنگ ایران زمین، در عرف بین المللی نیز رفتار جوانمردانه یک سوپر استار، در خارج از محیط ورزش است. برخی از فعالیت‌های انسان دوستانه این فوتبالیست محبوب ایرانی در زیر آمده است. اقداماتی که گاهی چندان عاری از خطر نیز نبوده‌اند. کودکان و سالمندان بی‌سرپرست در منطقه محروم پیشوای ورامین، در موسسه‌ای به نام «خانه سازندگان فردا» حدود ۱۲۰ نفر زندگی می‌کنند. از بچه‌های بی‌سرپرست گرفته تا سالمندان. این مجموعه هیات امنایی دارد که متشکل از افراد خیر، تحصیل کرده و اساتید دانشگاه‌ است. بین اعضای هیات امنا، یک فوتبالیست نیز به صورت افتخاری حضور دارد. شرط حضورش این بود که کسی متوجه نشود آنجا فعالیت می‌کند اما یکی دیگر از اعضای این موسسه خیریه، نام او را افشا کرد. این فوتبالیست کسی نیست غیر از علی کریمی. برنج سالیانه این موسسه را تامین می‌کند. کمک‌های نقدی، پوشاک و تهیه کولر برای آن منطقه بسیار گرم از دیگر اقدامات کریمی است. به گفته بیژن معتمدی، علی کریمی همچنین رختشوی خانه مدرن و بسیار گرانقیمتی را نیز خریداری کرده و به این موسسه اهدا کرده است. غیر از ارسال کمک، هر وقت فرصت کند سری به آنجا می‌زند و با بچه‌ها، فوتبال گل کوچک بازی می‌کند. ماجراهای مشابه فراوانی در زندگی علی کریمی وجود دارد که همه آن‌ها توسط دیگران افشا شده است. اما همین اهدای پیراهن، به مذاق رسانه‌های حکومتی خوش نیامد و در برخی سایت‌ها از جمله سایت روزنامه جوان وابسته به سپاه پاسداران، به شدت به کریمی حمله شده و ضمن هشدارهای غیر مستقیم، او را فتنه گر نامیدند. مادر اشکان سهرابی در این باره گفته است: «فکر نمی‌کنم این مساله ربطی به آن‌ها داشته باشد که بخواهند در آن دخالت کنند و نظر بدهند. من می‌خواهم به علی کریمی بگویم که واقعاً جوانمرد هستند.» مادر اشکان سهرابی، این اقدام کریمی را سیاسی نمی‌داند. او می‌گوید: «این هدیه اصلا جنبه سیاسی ندارد که بخواهند کریمی را اذیت کنند. فرزند من یک پرسپولیسی بود و آقای کریمی و مهدوی کیا را دوست داشت. هدیه آقای کریمی هم قدردانی از یک طرفدار بوده است. دلیلی وجود ندارد که بخواهند ایشان را زیر سوال ببرند و یا مورد انتقاد قرار دهند. من در مقابل ملت ایران از آقای کریمی و روح بلندی که دارند و توجهی که به پسر من داشتند تشکر می‌کنم.» رفیق دردهای بابک معصومی بابک معصومی کاپیتان سابق تیم ملی فوتسال ایران پس از مدت‌ها مبارزه با سرطان، سرانجام از دنیا رفت. سال گذشته وقتی علی کریمی را به جرم آب خوردن در ماه رمضان از باشگاه استیل آذین اخراج کردند، معصومی در مصاحبه‌ای گفت: «مردم باید بدانند زمانی که پزشکان از من قطع امید کرده بودند، فقط علی کریمی بود که با سخاوتش مثل همیشه تمام هزینه‌های بیمارستان مرا پرداخت کرد. با هزینه او از یک اتاق عمومی به اتاق اختصاصی رفتم و تمام هزینه‌های مربوط به درمانم را هم او پرداخت کرد.» تا قبل از این مصاحبه معصومی، کسی از این ماجرا مطلع نبود. جالب آنکه بسیاری از مسئولین ورزش بار‌ها با حضور در بیمارستان، مقابل دوربین‌های تلویزیونی و عکاسان رسانه‌ها، وعده کمک به معصومی را داده بودند. اما پس از پخش ویدئو‌ها در تلویزیون و چاپ عکس‌ها، وعده‌های خود را فراموش کردند. کریمی وعده‌ای نداد. بی‌سر و صدا و به دور از دوربین‌ها فقط به آنچه احساسات انسانی‌اش ایجاب می‌کرد، عمل کرد. او حتی قصد داشت معصومی را برای معالجه به آمریکا بفرستد اما شرایط ادامه درمان در ایران مهیا شد. بلندقد‌ترین مرد ایران قد یک جوان بیمار، به خاطر عملکرد نامناسب غدد داخلى و تشخیص نادرست پزشکان بسیار بیشتر از حد متعارف رشد کرده بود. حال آنکه او که اهل شمال ایران است، به لحاظ مالى هم در شرایطى نبود که از پس هزینه هاى سنگین عمل جراحى برآید. مرتضى مهزاد در گفتگوى خود با نشریه‌ای محلى از آرزو‌هایش یاد کرده و داشتن یک دستگاه کامپیو‌تر و ملاقات با على کریمى را رویاهای خود دانسته بود. علی کریمی با اطلاع از این موضوع، در رستورانى در خیابان سئول‌‌، صحنه‌های زیبایی را رقم زد. عکسی که کریمی این جوان بلندبالا را در آغوش گرفته، در رسانه‌ها منتشر شد. گرچه رسانه‌ای شدن این مسئله برخلاف میل کریمی و صرفاً به دلیل پیشگام شدن یک برنامه تلویزیونی در ملاقات کریمی و مهزاد رخ داد. اما پس از آن ملاقات، کسی متوجه نشد کریمی تا چه اندازه در شاد کردن دل مرتضی مهزاد پیش رفته است. لباس تیم ملی دختران تیم ملی فوتبال دختران زیر ۱۹ سال ایران که راهی رقابت‌های مقدماتی قهرمانی آسیا شده بود، مهناز امیر شقاقی را به عنوان سرمربی بالای سر خود می‌دید. او در مصاحبه‌ای گفت: «علی کریمی نسبت به فوتبال بانوان توجه خاصی دارد. او یک الگوی ورزشی برای ارتقای روحیه بازیکنان است و جدا از این موضوع، کریمی امکانات و لوازم مورد نیاز ما را تامین کرد.» کریمی باز هم ترجیح داد در این مورد صحبتی نکند، امیر شقاقی اما از صحبت‌ها و اقدامات روحیه‌بخش مرد سال سابق فوتبال آسیا خبر داد و گفت: «کریمی نمی‌خواست نامش مطرح شود، او برای بازیکنان ما فقط یک شرط گذاشت. کریمی گفت به شرطی این کمک‌ها را انجام می‌دهد و ادامه خواهد داد که تیم ما گل بزند و مقام بیاورد.» این مصاحبه نیز با واکنش تند مسئولین فدراسیون فوتبال مواجه شد. آن‌ها به بی‌توجهی متهم شده و از نگاه رسانه‌ها، در تامین البسه تیم ملی دختران ایران کوتاهی کرده بودند. با هنرمندان علی کریمی روابط خوبی با برخی هنرمندان و بازیگران سینما دارد. در تمرینات و گاهی روی سکوهای ورزشگاه می‌توان او را همراه با یکی از بازیگران سریال‌های تلویزیونی دید. احمدرضا پورمخبر بازیگر طنز سینمای ایران نیز به شدت مورد علاقه علی کریمی بود. این بازیگر توانا روابط جالبی با کریمی داشت. یکی از نشریات از دیدارهای کریمی و پورمخبر نوشت. با این توضیح که وقتی گفتگویشان به پایان می‌رسد، پورمخبر در بیرون خانه‌اش وانتی را می‌بیند که برخی لوازم منزل در آن گنجانده شده و هدیه‌ای از سوی علی کریمی است. پورمخبر فقط یک نمونه است از هنرمندانی که علی کریمی به طرز جالبی حتی هوای آن‌ها را نیز دارد.

فیسبوک در ایران ...


۱۳۹۱ مهر ۳, دوشنبه

پاره پاره کردن میهن ،آرزویی که دشمنان ایران آنرا با خود به منجلاب رسوایی، گور و نیستی خواهند برد!!!

پاسخ استاد "اسد چراغی"*، چکامه سرای کرمانشاهی به خائنان و مزدوران بیگانه که درصدد تفرقه افکنی و اغتشاش بین صفوف ملی هستند 

"ئه‌و‌ه‌ڵ ئێرانی دۆوم کوردوکم"
"اول ایرانی، دوم کردم"

------------------


ئه‌و‌ه‌ڵ ئێرانی دۆوم کوردوکم
قه‌وم ته‌وانای هه‌زار بلووکم
من شاعر کورد، کوردی زوانم
رووڵه‌ی ره‌ئووف خاک ئیرانم
ئاریائی نژاد، مه‌رزه نشینم
مه‌رزه‌بان خاک ئیران زه‌مینم
‌‌سه‌رتاسه‌ر ئیران نیشتمانمه
زات بی‌زه‌واڵ حه‌ق میهمانمه
وه‌ته‌ن په‌ره‌ستیگ خاوه‌ن یه‌قینم
نژاد کاوه‌ی ئیران زه‌مینم
ماد کورده‌وار نژاد پاکم
پووک بی ئامان سه‌رف زۆحاکم
تاریخ شاهده، سه‌رفه‌رازییم
خه‌ده‌نگ خویری تورک و تازییم
سازش ناپه‌زیر ده‌ست ئستعمارم
دۆشمن شکه‌نم مه‌رد په‌یکارم
نه‌ته‌وه‌ی ئاره‌ش خاوه‌ن که‌مانم
ئه‌ڕای وه‌ته‌نم فره گمانم
هه‌ر سفره‌ی ره‌نگین من میز‌بانم
جفتیار، باخه‌وان، ئیڵم، شوانم
ژیانم مه‌دیون ده‌ستره‌نج خوه‌مه
دی وابه‌سته نیم خاترم جه‌مه
نموونه‌ی فه‌توای شاه مه‌ردانم
جوور شیرداڵگ حه‌ڵاڵه نانم
کورد کشاوه‌رز خوه‌د بویچگ مه‌زان
گۆڵ گه‌نمد ئارمه له جه‌هان
یا خۆدا وه‌ته‌نم دایمه ئازاد بوو
له‌ ناو جه‌هان سه‌ربه‌رز و شاد بوو


برگردان بفارسی:


اول ایرانی، دوم کردم
قوم توانای هزار تیره‌ام
من شاعر کرد، کردی زبانم
فرزند رئوف خاک ایرانم
آریایی نژاد و مرزنشینم
مرزبان خاک ایران زمینم
سراسر ایران وطن من است
ذات بی‌زوال حق، مهمان من است
وطن‌پرستی صاحب اعتقاد و باورم
نژاد کاوه‌ی ایران زمینم
ماد کرد از نژاد پاکم
پتکی هستم که بر سر ضحاک فرود آمد
تاریخ شاهد سرافرازی من است
تیرخدنگم بر چشم ترک و تازی
سازش‌ناپذیر دست استعمارم
دشمن شکنم، مرد پیکارم
ملت آرش صاحب کمانم(آرش کمانگیر)
برای وطنم خیلی در فکرم
هر سفره‌ی رنگین را من میزبانی می‌کنم
کشاورز، باغبان، ایلم، شبانم
زندگیم مدیون دسترنج خودم است
دیگر وابسته نیستم، خاطرم جمع است
نمونه‌ی فتوای شاه مردانم
مانند شیر مادر نانم حلال است
کرد کشاورز خودت را کوچک ندان
گل گندمت نمونه‌ است در جهان
خدایا وطنم همیشه آزاد باشد
در جهان سربلند و شاد باشد


* اسد چراغی یکی از شاعران و کهنسال و خوش‌ذوق کشورمان است. ایشان اهل شهرستان سرپل‌ذهاب در استان کرمانشاه می‌باشند که شوربختانه هنوز به طور کامل به جامعه‌ی ادبی ایران شناسانده نشده‌اند.ایشان همچنین عضو جمعیت حفظ و احیاء محیط کوهستان (پراو) می‌باشند و در زمینه‌ی شعر کردی کرمانشاهی مهارت و توانائی بالایی دارند


https://www.facebook.com/photo.php?pid=13644265&l=b92ec25dce&id=285224906110

۱۳۹۱ شهریور ۳۱, جمعه

اولین روز دبستان بازگرد ...

باز گرد ای خاطرات کودکی
بر سوار اسب های چوبکی
 
خاطرات کودکی زیباترند
یادگاران کهن مانا ترند
 
درسهای سال اول ساده بود
آب را بابا به سارا داده بود
 
درس پند آموز روباه و خروس
روبه مکار و دزد و چاپلوس
 
روز مهمانی کوکب خانم است
سفره پر از بوی نان گندم است
 
کاکلی گنجشککی باهوش بود
فیل نادانی برایش موش بود
 
با وجود سوز و سرمای شدید
ریز علی پیراهن از تن می درید
 
تا درون نیمکت جا می شدیم
ما پر از تصمیم کبری می شدیم
 
پاک کن هایی ز پاکی داشتیم
یک تراش سرخ لاکی داشتیم
 
کیفمان چفتی به رنگ زرد داشت
دوشمان از حلقه هایش درد داشت
 
گرمی دستانمان از آه بود
برگ دفتر ها به رنگ کاه بود
 
مانده در گوشم صدایی چون تگرگ
خش خش جاروی با پا روی برگ
 
همکلاسیهای من یادم کنید
باز هم در کوچه فریادم کنید
 
همکلاسیهای درد و رنج و کار
بچه های جامه های وصله دار
 
بچه های دکه سیگار سرد
کودکان کوچک اما مرد مرد
 
کاش هرگز زنگ تفریحی نبود
جمع بودن بود و تفریقی نبود
 
کاش می شد باز کوچک می شدیم
لا اقل یک روز کودک می شدیم
 
یاد آن آموزگار ساده پوش
یاد آن گچها که بودش روی دوش
 
ای معلم نام و هم یادت به خیر
یاد درس آب و بابایت به خیر
 
ای دبستانی ترین احساس من
بازگرد این مشقها را خط بزن

رصد ماه به شیوه آخوندی ...

دکتر فیروز نادری  دانشمند ایرانی از ناسا در صفحه خودش درباره
 این عکس نوشته:اگر این آقایان در حال رصد ماه هستند،‌
آیا نباید هردو در یک جهت نگاه کنند؟!
صور فلکی که همینطوری وسط آسمان ول نمی گردن!
 

۱۳۹۱ شهریور ۲۴, جمعه

خداوندا اگر مردی و مردانگی این است , به نامردی نامردان قسم نامرد نامردم اگر دستی به قرآنت بیالایم.

من آزاد مرد روستایی با شما شهری صفتها نکته ها دارم
من از ماسوله می آیم، از پشت کوهها، شاید همان آفتابم، یا برادر آفتاب
خرم، گاوم، سگم، خوکم، بزم، بزغاله ام. پشت کوهیم
و اینک چرا بز و بزغاله باشم؟
من از این حیوان نجیب رازها در سینه دارم.
خداوندا تو مستی خارو مسکینی؛
اگر از روز ازل مستی نمیکردی،
یکی را اینچنین خارو یکی را آقا نمیکردی.
من از نا باوری ترک پدر کردم،
شکستم قلب مادر، بریدم از برادر، خواهر را دربدر کردم.
و اینک بشکن سکوت مرگبار در من،
شب است و ماه می رقصد، نسیم از بوته، عطر شقایق،
ز لبهای هوس انگیز زنبق بوسه میگیرد.
شب است اما من بیدارم،تو چه ها با خلق کردی،
به شاهین درس خونخواری تو آموزی،
تو مرغان ضعیف را طعمه اش سازی.
اگر گویم کریمی آن زن آواره یعنی چه؟
اگر گویم رحیمی آن سفره صد پاره یعنی چه؟
یکی را میکنی لات و بی کس و عریان،
یکی را همچون من محتاج لقمه ای نان،
بگو ای احمق نادان مگر دیوانه ومستی؟
مگر وادار بودی آفریدی اینچنین هستی؟
خداوندا اگر در روز گرما خیز تابستان ز عرشت به زیر آیی
در سایه دیواری تن خود را بدست خود سپاری و لبان خشک را
بر کاسه مسین تیر اندود بگذاری،
کاخهای مرمرین روبرو بینی،
زمین و آسمان را کفر میگویی
خداوندا نمیگویی؟
خداوندا اگر ز عرشت به زیر آیی،
لباس فقر به تن پوشی،
غرورت را برای لقمه نانی به زیر پای هر نامرد بگذاری،
زمین و آسمان را کفر میگویی
خداوندا نمیگویی؟
خداوندا تو در قرآن جاویدت هزاران وعده ها دادی،
تو میگفتی که نامردان بهشت جاویدت را نمیبینند،
بیا بنگر که نامردان دوران با خون هزاران مرد کاخها ساختند.
توی نامرد میخندی من نامرد میگریم،
خداوندا تو در قرآن جاویدت هزاران وعده ها دادی؟
تو میگفتی اگر اهریمن شهوت بر انسان حکم فرما شد،
من او را با صلیب خشم مصلوب  خواهم خواست،
ولی، ولی من دیده ام چشمان شهوت بار فرزندی
که بر اندام لخت مادرش مستانه میلغزد.
خداوندا تو میگفتی زنا زشت است,
ولی دانم که عیسی طبع خداوندیست،
تو خود در رود ارس با مریم عذرا زنا کردی.
خداوندا نکردی؟
های که تف بر خشم و بر عدلت.
خداوندا اگر مردی و مردانگی این است
به نامردی نامردان قسم نامرد نامردم اگر دستی به قرآنت بیالایم.
عجب بی پروا سخن گفتم من امشب.
غلط کردم
اشتباه کردم
نفهمیدم
ببخشایید.
 
" کارو "

بی لیاقت ها ...

پدر جان اینها لیاقت دست دادن با تو را ندارند.
 بوسه ما مردم واقعی این سرزمین هزاران بار نثار دستان زحمتکشت باد.
 

۱۳۹۱ شهریور ۲۰, دوشنبه

یکی‌ از هزاران روستا‌هایِ ما با فرهنگِ شریفِ اسلامی !!!


هموطن مسلمان ! اگر تصور چنين وضعيتي براي تو مضحك و غريب است، براي ما غيرمسلمانان يك واقعيت است كه داريم در آن زندگي مي‌كنيم!!!

لحظه‌اي فرض كن كه در كشوري دنيا
مي‌آمدي كه مسلمانان اقليت و جپرقوظيان اكثريت بودند، مسلمانان حق داشتن
روزنامه و تلويزيون خاص خود را نداشتند مسلمانان براي اينكه كتب ديني خود را
 چاپ كنند مجبور بودند كه آن را به وزارت ارشاد جپرقوظيان بسپارند تا مورد
 مميزي قرار گيرد. وزارت ارشاد جپرقوظيان قرآن را مورد مميزي قرار مي‌داد و
 بخش‌هاي زيادي از آن را سانسور مي‌كرد و بخش‌هاي باقي مانده را با تغييرات
 فراوان چاپ مي‌كرد. در رستوران‌ها فقط گوشت خوك سرو مي‌شد و اگر كسي
 گوشت گوسفند مي‌خورد دستگير شده و شلاق مي‌خورد. ماه رمضان غذا و آب
 نخوردن در مكان‌هاي عمومي قدغن بود و ماموران ويژه در اين ماه به صورت
رندم افراد را در خيابان مي‌گرفتند و مجبور مي‌كردند كه يك قلپ آب بخورد
 و اگر امتناع مي‌كرد او را به كلانتري برده و اعمال قانون! مي‌كردند.
در تمام رستوران‌ها و فست فود‌ها نوشيدني الكلي سرو مي‌شد و اگر كسي
 مي‌خواست به جاي آن آب بنوشد فوراً بازداشت شده و هشتاد ضربه شلاق اعمال
 قانون مي‌شد. جپرقوظيان معتقد بودند كه لباس‌هايي با رنگ‌ها مشكي، قهوه‌اي و
 سورمه‌اي تحريك آميز است و تنها رنگ‌هاي مجاز براي پوشاك نارنجي،
صورتي و فسفري بود. آخوندهاي مسلمان حق پوشيدن عبا و شلوار بلند
 را نداشتند بلكه بايد  شلوارك مي پوشيدند.
 در غير اينصورت حق بيرون آمدن از خانه را نداشتند.
چرا كه در انظار عمومي آدم بايد به قوانين جامعه احترام بگذارد،
حالا مي‌خواهد در  خانه‌ شخصي خودش هر فسق و فجوري بكند بكند.
شهادت مسلمانان درباره جپرقوظيان ارزش قانوني نداشت.
ديه آنها كمتر از ديه‌ جپرقوظيان بود  و مسلمان از جپرقوظ ارث نمي‌برد.
مسلمانان حق بنا كردن مسجد نداشتند، اما در هر كوچه و خيابان شهر يك عدد
 معبد باشكوه و مجلل جپرقوظيه احداث مي‌شد كه در مجموع چهار نفر و نصفي
 عبادت كننده داشت و صبح و ظهر و شب و نصفه شب با صداي بلند آهنگ
 ليلافروهر پخش مي‌كرد. كلاً يكي دو ماه از سال كل برنامه‌هاي تلويزيون كشور
 عبارت بود از آهنگ‌هاي ليلا فروهر و از همه‌ معابد جپرقوظيه تا پاسي از شب
 گذشته همين آهنگ‌ها با صداي بلند پخش مي‌شد. اگر از خانه‌اي صداي قرآن يا
 نوحه به گوش مي‌رسيد پليس 110 به آنها تذكر مي‌داد و اگر براي بار دوم به
گوش مي‌رسيد پليس آنها را بازداشت كرده و اعمال قانون مي‌كرد.
اگر يك دانش آموز مسلمان مي‌خواست در كنكور سراسري ثبت نام كند
مجبور بود فرمي را پر كند كه در آن دين فرد پرسيده شده بود و تنها گزينه‌هايي
 كه مي‌توانست در برگه علامت بزند عبارت بودند از: جپرقوظيه، وهابي،‌
 بهايي! همين پرسش از دين در هنگام استخدام، گزينش، اخذ پاسپورت،
باز كردن حساب بانكي، كانديداتوري مجلس و غيره نيز انجام مي‌شد.
اگر جپرقوظي‌اي با تحقيق و مطالعه مباحثه به اين نتيجه مي‌رسيد كه بايد
 جپرقوظيت را كنار بگذارد و به اسلام بگرود بايد اين كار را
كاملاً مخفيانه مي‌كرد وگرنه اعدام مي‌شد.
هموطن مسلمان ! اگر تصور چنين وضعيتي براي تو مضحك و غريب است،
 براي ما غيرمسلمانان يك واقعيت است كه داريم در آن زندگي مي‌كنيم و با
 گوشت و پوست خود آن را لمس مي‌كنيم. هموطن من! به من نگو كه
اينجا اكثريت با مسلمانان است و هر جامعه‌اي قانون خودش را دارد
و اگر آن را نمي‌پسندي از اين كشور برو! اينجا وطن من هم هست،
و من هم به اندازه‌ تو در آن حق زندگي،
 تحصيل، كار، مراودات اجتماعي، ارتباطات، تبليغ و فعاليت دارم.
اينجا وطن من هم هست. وطني كه تو به بهانه اكثريت بودن، تمام منابعش را
( كه سهم من هم هست) مصرف مي‌كني تا چنين جهنمي براي من بسازي.
 وجدان تو كجاست؟

۱۳۹۱ شهریور ۱۷, جمعه

دکترها همه غلاف کنند که پروفسور آیت الله از راه رسید ...


مذهب اسلام ...

درمذهب اسلام دیدن موی سر زنهای خارجی و بیگانه از تلویزیون حلال است ولی زنهای هموطن و خودی حرام!

در مذهب اسلام ، سرود ملی مقدسه، ولی دیدن آلت موسیقی که سرود با آن نواخته شده حرامه!

در مذهب اسلام، هنری مثل موسیقی و رقص حرام است ولی افیونی مثل تریاک حلال!

در مذهب اسلام، کشورهای مسیحی و یهودی خداپرست، دشمن و کافرند، ولی کشورهای کوبا و روسیه و چین کمونیست، برادرند!

در فرهنگ اسلامی خنده و رنگهای شاد جلفه، ولی گریه و رنگ سیاه متانت!

در مذهب اسلام روزهایی که مردم دنیا تعطیلند ما کار میکنیم و روزهایی که مردم دنیا کار میکنند ما تعطیلیم!

در مذهب اسلام صورت نامرتب و لباس و ظاهر دلگیر کننده داشتن، ارزشه، ولی صورت اصلاح شده و زیبایی و خوش تیپی ضد ارزش!

در فرهنگ اسلامی فقر و پابرهنگی فضیلته، ولی رفاه و ثروت رذیلت!

در مذهب اسلام هر کجا که بخواهیم خصوصی سازی بکنیم و از مردم پول بگیریم و نفع داشته باشیم، اسمش رو میگذاریم "غیر انتفاعی!"

در مذهب اسلام اسم بانکداری رو میگذارن "بدون ربا" ولی بالاترین رباها رو از مردم میگیرن!

در مذهب اسلام چیز جدیدی نیست ، از همان زمانهای قدیم، پدرانمون اسم کچل رو میگذاشتن زلفعلی!

در مذهب اسلام اسم پروژه فراری دادن مزاحمین رو میگذارن "فرار مغزها"!

در مذاهب های دیگه، مُبلغهای دینی روابط جنسی رو برای خودشون حرام میدونن ولی برای بقیه مردم حلال، اما در مذهب اسلام روابط جنسی برای مُبلغ دینی حلاله ولی برای بقیه مردم حرام!

در مذهب اسلام کثیفترین گناه دنیا (دروغ) عادیه ولی دست دادن دختر و پسر غیر عادی!

در مذهب اسلام قبل از اینکه خبر مهمی رو پخش کنن، اول تکذیبش میکنن!

در مذهب اسلام به خاطر تقدس بکارت، بعد از اینکه پسر از دوست دختر خودش دور میشه، چون نمیتونه تا 30 سالگی باهاش ازدواج کنه، یا عقده ای میشه، یا برای ارضای نیازهای اولیه اش، دست به دامن فاحشه های خیابون میشه. اصلا ولش کن، کی گفته 15 تا 30 سالگی اوج توانایی استفاده از لذت جنسیه؟

در مذهب اسلام، مهم این نیست که در داخل، چقدر فساد غوغا میکند، مهم این است که ظواهر مکتب در جامعه رو حفظ کنیم، و مهم اینست که کشورهای دوست، در خارج در مورد ما چه فکرمیکنند! چون اگر ظواهر رو حفظ نکنیم نمیتونیم ادعای رهبری مکاتب جهان رو داشته باشیم!

راستی خبر دارین در دنیا یک کشوری هست که بستن روسری برای همه مردها اجباریه و اگه مردها سر و بدنشون رو با پارچه نپوشونن توسط پلیس دستگیر میشن؟! آیا شما جرات و تمایل دارین به عنوان توریست با همسرتون به اون کشور سفر کنین؟ یا بخواهین تو اون کشور سرمایه گذاری کنین؟ تعجب نکنین، اون کشور،کشور خودمونه با مکتب اسلامی، منتها از زاویه دید بقیه مردم جهان!

در مذهب اسلام دختری که دنبال همسر مناسب میگرده، و در موقعیتی هست که به زیباییش نیاز داره، حق نداره موهای صورت و کرک سبیلش رو قبل از ازدواج برداره!

در مذهب اسلام توی مراسمها (عروسی، مهمانی یا مذهبی)، خانمها خودشون رو به شدت آرایش میکنن، ولی نه برای مردها بلکه برای خانمهای دیگر! (اشتباه نکنین، اونها همجنسباز نیستن!)

در مذهب اسلام مشابه سایر مکاتب، خدا به نفع این مکتب مصادره شده، جمله مشترک همه مکاتب اینه:

- خدا با ماست، نه با 200 تا دین و مذهب و فرقه دیگر موجود در جهان!
- کی گفته؟!
- بابام!
در مذهب اسلام فاحشه خونه ها رو با افتخار جمع کردیم ولی نمیدونیم چرا برای زنمون از محل کار تا منزل صد تا بوق میزنن؟! نکنه بعضی وقتها غیرت زیاد بی غیرتی میاره؟! ولش کن ظواهر جامعه مهمتره!

در مذهب اسلام پلیس مخصوص مجرمان رانندگی (مجرمانی که جان انسانها را تهدید میکنند)، اسلحه ندارد، ولی پلیس مخصوص کنترل پوشش موی سر و جدایی دختر از پسر، اسلحه دارد، چون این برای ظواهر جامعه خطرناکتر است!

در مکتب ایرانی رمز بالا رفتن از هرم قدرت، حفظ ظواهر هست، نه صداقت. برای همینه که فقط ریاکارها میتونن از اون بالا برن!

در مذهب اسلام، بالاترین آمار صدقه جهت دفع بلا در دنیا رو داره، ولی نمیدونم چرا هم فقر غوغا میکنه و هم آمار تصادفات و تلفات جاده های ایران ده برابر میانگین جهانیه؟!

در مذهب اسلام همه میگن علم بهتر از ثروته، ولی در عمل همه دنبال ثروتند نه علم!

اون قدیما، چند نفر اومدند و بتها رو شکستند و گفتند خدا را بپرستید، ولی بعد از مرگشون، در مکتب ایرانی، ما قبر خود اونها رو بت کردیم و پرستیدیم! میگن خدا از رگ گردن به ما نزدیکتره، شاید ما، بین خودمون و رگ گردنمون نیاز به يك نفر واسطه داریم! حتماً همینطوره!

در مکتب ایرانی جمعه ها عاشقانه منتظر آمدن کسی هستیم که اگه بیاد، اولین کسانی که ازش اُردنگی میخورن خودمونیم!

در مکتب ایرانی، یک انسان برای ارضای نیازهای اولیه و ابتدایی خودش، باید جلوی مرگ معلق وارو بزنه و حتی از مطرح کردنشان هم خجالت بکشه!

در مکتب ایرانی اسم خرافه رو میگذارن فرهنگ، و اسم فرهنگ رو میگذارن ابتذال!

کی میگه استدلالهای تمثیلی ضعیفترین نوع استدلاله؟ ما پایه های استوار بنای عظیم مکتب ایرانی خودمان را بر روی همین تمثیلها و شعرها و شعارها بنا نهاده ایم، مثلاً:

"اگر برهنگی تمدن است، پس حیوانات متمدن ترند!" و یا

"اگر غیرت از ایمان است، پس خروسها مؤمن ترند!" و یا ...

در مذهب اسلام نزدیک شدن دختر و پسر به همدیگر جهت شناخت، قبل از ازدواج، عیب است ولی جدا شدنشان با دو تا بچه بعد از ازدواج عیب نیست!

و در نهایت اینکه مذهب اسلام چیز بدی نیست، تنها بدی آن، کلمه "اسلام" درون این مکتب میباشد که اگر آن را برداریم و با چیز دیگری جایگزین کنیم، مثل بقیه مفاهیم، برای مسئولین دلسوز کشور قابل تحمل تر خواهد شد و خواهند فهمید که این مکتب همان بچه 32 ساله خودشونه!

آیا هنوز هم فکر نمی کنید در مذهب اسلام یک مکتب جدید و مستقل از سایر مکاتب است؟


 با پروانه از فرزانه گرامی ، بجای مکتب اسلام ، مذهب اسلام نوشته شد

 http://ettelaat.se/11-februari/news.asp?id=53662&sort=Iran

۱۳۹۱ شهریور ۱۶, پنجشنبه

ای کاش به جای زمین لرزه شش ریشتری فرهنگ لرزه شش هزار ریشتری همه آذربایجان را زیر و رو می کرد!

ای کاش به جای زمین لرزه شش ریشتری فرهنگ لرزه شش هزار ریشتری همه آذربایجان را زیر و رو می کرد! – ترک ناشناس تبریزی
در جهان سیاست کسانی که دنباله رو مردم کوچه و خیابان ( پوپولیست ) هستند هرگز حقایق دردناکی که همگان باید آنها را بدانند تا برای دردهای خود درمان هائی کارآمد پیدا کنند را نمی گویند و نمی نویسند. دنباله روان مردم کوچه و خیابان ( پوپولیست ها ) دو گروه هستند: یک گروه آنهائی هستند که آن چنان ناتوان و کم هوادار هستند که برای پیدا کردن هوادار راه چاپلوسی را در پیش گرفته اند و گروه دوم مردم فریبانی هستند که معمولا نان به نرخ روز خور ( اوپورتونیست ) هستند و با روش های پوپولیستی می خواهند مردمفریبی کرده و به خواسته هایشان برسند و روشن است که چنین سیاسی کارانی هرگز شایستگی رهبری مردم را ندارند.
روز شنبه بیست و یک مردادماه سال هزار و سیصد و نود و یک خورشیدی دو زمین لرزه شش ریشتری در ساعت دو دقیقه مانده به پنج و ساعت نوزده دقیقه گذشته از پنج پس از نیمروز شهرهای اهر و ورزقان و هریس را به همراه صدها روستا در آذربایجان ویران کرد. هزاران تن در این زمین لرزه ها کشته و زخمی و بی خانمان شدند و زیان های فراوانی به مردم آسیب دیده رسید. در این میان بسیاری از گروه های سیاسی و سیاسی کاران با روش دنباله روی از مردم کوچه و خیابان ( پوپولیسم ) تنها کاری که کردند فرستادن پیام های تسلیت و همدردی و درخواست از همگان برای یاری آسیب دیدگان از زمین لرزه و در یک واژه چاپلوسی بود. این سیاسی کاران همه کاسه کوزه ها را بر سر رژیم بی آبروی ولایت فقیه شکستند و از به باد دادن میلیاردها تومان پول به جای هزینه کردن این پول ها در راه آسایش مردم گرفته تا دزدیده شدن کمک های فرستاده شده به مردم دردمند و درمانده و گندکاری های دیگر رژیم نوشتارها نوشتند و سخن ها راندند.
اکنون زمان آن رسیده است که به جای چاپلوسی های مردم فریبانه و گفتن و نوشتن سخنان تکراری حقایق دردناکی که بسیار کسان را خوش نخواهد آمد گفته و نوشته شوند تا راهی برای درمان دردها پیدا شود. از شهر اهر آغاز می کنیم. در شهر اهر تنها یک بیمارستان ناکارآمد ساخته شده بود که برای ناکارآمد بودن آن پیش از زمین لرزه بیماران اهری برای درمان بیماری های خود به تبریز و شهرهای دیگر می رفتند اما در شهر اهر و پیرامون آن ده ها امام زاده یافت می شوند! در ورزقان و پیرامون آن با آن که ده ها امام زاده ساخته شده اند حتی آن بیمارستان الکی که در اهر ساخته شده است نیز وجود ندارد! در هریس و پیرامون آن با آن که ده ها امام زاده ساخته شده اند تنها یک بیمارستان نیمه کاره ساخته شده بود که آن را هم زمین لرزه ویران کرد! در سرتاسر آذربایجان در هر روستا می توان مسجد و حسینیه پیدا کرد اما در این روستاها درمانگاه و دبستان پیدا نمی شوند!
هنگام روی دادن زمین لرزه واژه های فرهنگ آخوندی به فراوانی شنیده می شدند: یا حسین – یا ابوالفضل – یا امام رضا – یا امام زمان ………. روشن نیست که امام حسین که در دشت کربلا یک لیوان آب نتوانست پیدا کند و بیاشامد چگونه پس از مرگ خواهد توانست به داد آسیب دیدگان از زمین لرزه برسد؟! چگونه ابوالفضل هنگامی که نتوانست یک مشک آب را از میان دشمنان بگذراند پس از مرگ خواهد توانست زلزله زدگان را یاری کند؟! هر چند مدرک محکمی در دست نیست که امام رضا زهرخور شده باشد اما اگر فرض را بر این بگیریم که امام رضا با خوراندن زهر کشته شده است پس چگونه امام رضائی که هنگام بیماریش نتوانست خودش را درمان کند پس از مرگ خواهد توانست به یاری آسیب دیدگان از زمین لرزه بپردازد؟! و اما امام زمان که روشن نیست پس از صد میلیارد سال دیگر و شاید دویست میلیارد سال دیگر ظهور خواهد کرد و اکنون خدا او را مانند کادو بسته بندی کرده و برای روز ظهور در کمدی جای داده است چگونه خواهد توانست پیش از ظهور آسیب دیدگان از زمین لرزه را یاری کند؟!
هم اکنون که زمین لرزه اهر و ورزقان و هریس را ویران کرده است اگر کسی به مردم این شهرها بگوید: ای مردم بیائید یاری کنید و پول بدهید تا بیمارستان بسازیم، همه خواهند گفت: پول نداریم، مگر نمی بینی زمین لرزه همه جا را ویران کرده است؟ برای ساختن بیمارستان از کجا پول بیاوریم؟ اما اگر آخوندی مفت خور به پیش همان مردم آسیب دیده از زمین لرزه برود و پس از خواندن چند روضه و نوحه و مرثیه بگوید: ای مردم پول بدهید تا گور فلان امام و یا امام زاده بازسازی شود همان مردم ندار و آسیب دیده از زمین لرزه گونی، گونی اسکناس درشت به همان آخوند مفت خور و مردمفریب خواهند داد تا گور فلان امام و یا امام زاده بازسازی شود و از ثواب این بازسازی آنها نیز بهره مند شوند! و آن آخوند مفت خور نیز همه آن پول ها را به جیب خواهد زد و خواهد خورد بی آن که گور فلان امام و یا امام زاده بازسازی شود!
هم اکنون اگر یک مهندس به اهر و ورزقان و هریس برود و بگوید: ای مردم بیائید بدون پرداخت پول و به رایگان چگونگی ساختن ساختمان های پایدار در برابر زمین لرزه را به شما آموزش دهم، همه خواهند گفت: زمین لرزه همه جا را ویران کرده است و ما خسته و آزرده ایم و حال و حوصله آموزش و یادگیری و سخنرانی را نداریم! اما اگر آخوندی مفت خور به اهر یا هریس یا ورزقان رفته و بگوید: ای مردم به فلان مسجد بیائید تا برای شما روضه خوانی کنم و سپس دعائی بخوانم تا از شما بلا برگردد هزاران تن آماده شرکت در نمایش آخوند مفت خور خواهند بود! تا هم خودشان با دستان خودشان کلاه گشادی بر سرشان بگذارند و هم آن آخوند مفت خور با جیب های پر شده از پول های بادآورده رهسپار فریب گروهی دیگر از مردم آسیب دیده از زمین لرزه برای نان مفت خوردن از راه دین شود!
نگرانی بسیاری از کسانی که در رویداد زمین لرزه آسیب دیده بودند و خانه هایشان ویران شده بود این بود که هنگام ریخته شدن سنگ و کلوخ به روی زمین و بلند شدن گرد و خاک به هوا آیا روزه آنها برای رفتن گرد و خاک به بینی و گلویشان باطل شده است یا نه؟! و آیا اگر کسی روزه اش با گرد و خاک زمین لرزه باطل شد باید کفاره بدهد و یا تنها به جای آوردن قضای آن روزۀ باطل شده کفایت می کند؟ دچار چه مصیبت بزرگی شدیم که پاسخ این مسأله ها را نمی دانیم! آیا باید پاسخ این مسائل مهم و سرنوشت ساز را در کتاب های توضیح المسائل حضرات آیات عظام پیدا کنیم و یا از حضرات حجج اسلام بپرسیم؟! راستی، اگر کسی در زمان رخ دادن زمین لرزه هنگام نماز خواندن بمیرد و نمازش نیمه کاره بماند نماز او درست است و یا ورثه کسی که مرده است و نمازش نیمه کاره مانده است باید به نمایندگی از وی نماز قضا بخوانند؟! ما که پس از ویران شدن خانه هایمان دستمان به بدن مرده ها و کشته شده ها خورد چگونه باید غسل مس میت را به جای آوریم؟! آیا تیمم بدل از غسل درست است یا نه؟!
کسانی که در روز زمین لرزه به رادیو تبریز گوش می دانند به یاد دارند که آخوندی که از راه خر کردن مردم و خرسواری نان مفت می خورد درباره نماز آیات سخن می گفت که هنگام رخ دادن زمین لرزه و خورشیدگرفتگی و ماه گرفتگی باید نماز آیات که از نمازهای واجب است خوانده شود! نماز آیات از نمازهای واجب است و اگر کسی آن را بیدرنگ پس از زمین لرزه نخواند دچار گناه شده است و باید توبه کرده و قضای آن را بخواند! فلان کار هنگام خواندن نماز آیات مستحب است و فلان کار مکروه است! فلان حضرت ایة الله در فلان کتاب درباره نماز آیات چنین و چنان نوشته است و آن یکی ایة الله درباره نماز آیات فلان پرت و پلاهای آخوندی را نوشته است! فراخوان مردم برای شرکت در مراسم شب قدر و احیاء در مصلای تبریز در ماه مبارک رمضان که مبارک بودن آن با زمین لرزه و ویران شدن خانه های مؤمنان به خوبی دیده شد از دیگر برنامه های رادیو تبریز پس از رخ دادن زمین لرزه بود! همان مصلائی که امام جمعه آشغال تبریز و نماینده خامنه ای در آذربایجان یعنی آخوند پلید محسن مجتهد شبستری تا کنون هشتصد میلیارد تومان برای ساختن آن به باد داده است! تنها چیزی که در برنامه های رادیو تبریز پس از رخ دادن زمین لرزه سخنی از آن نبود خود زمین لرزه بود!
و امــــــــــا، و اما حجاب، همان حجاب سیاهی و تباهی که رژیم گدایان مفت خور از آن ابزاری برای به زنجیر کشیدن نیمی از پیکره له شده مردمی که در دوزخ ولایت فقیه گرفتار شده اند یعنی زن ها ساخته و هر بلائی را که بخواهد به نام حجاب و عفاف بر سر زن هائی که هر ستمی بر آنها رفته است می آورد. در دوزخ ولایت فقیه بزرگترین گناهی که یک زن دارد این است که زن است! در دوزخ ولایت فقیه رهبر شدن زن خلاف شرع است! رئیس جمهور شدن زن خلاف شرع است! رئیس مجلس شدن زن خلاف شرع است! سفیر شدن زن خلاف شرع است! قاضی شدن زن خلاف شرع است! شرکت زن در مسابقات ورزشی خلاف شرع است! خواننده شدن زن خلاف شرع است! ابراز علاقه زن به مردی که دوستش دارد خلاف شرع است! ازدواج زن با مرد دلخواهش بدون اجازۀ پدرش خلاف شرع است! طلاق گرفتن زن از شوهر بدرفتارش خلاف شرع است! نگهداری زن از کودکانش پس از طلاق خلاف شرع است! گذرنامه گرفتن زن و یا رفتن او به کشورهای دیگر بدون اجازۀ پدر یا شوهرش خلاف شرع است! ….. خلاف شرع است ….. خلاف شرع است ….. خلاف شرع است …..
در این میان آخوندهای آشغال و انگل رژیم گدایان مفت خور در سخنرانی های پر آب و تاب، بی حجابی و بدحجابی را دلیلی برای رخ دادن زمین لرزه می دانند! برای نمونه آخوند صدیقی امام جمعه موقت تهران چندین بار گفته است که برابر روایات و احادیث آخوندی بی حجابی خشم خدا را برخواهد انگیخت و زمین لرزه رخ خواهد داد و دلیل رخ دادن زمین لرزه بی حجابی و بدحجابی زن ها است! آخوندهای دیگر نیز چنین سخنانی را به فراوانی گفته اند. پس نیمی از شش میلیارد تن مردم جهان چون زن هستند و این سه میلیارد زن چون بی حجاب هستند باید همه جهان را زمین لرزه های خانه ویران کن با خاک یکسان کند! اما آیا به راستی چنین است؟ پس چرا در المپیک لندن که هنگام روی دادن زمین لرزه برگزار می شد زنان ورزشکار و نیمه برهنه در رشته های شنا و ژیمناستیک و رشته های ورزشی دیگر هنرنمائی کردند و لندن و شهرهای دیگر انگلستان با زمین لرزه ویران نشدند؟ چرا کشور ژاپن که از زمین لرزه خیزترین کشورهای جهان است و صد و بیست میلیون جمعیت دارد و شصت میلیون زن بی حجاب در آن زندگی می کنند با زمین لرزه ویران نمی شود؟
هنگام تابستان از شش میلیارد انسان در جهان سه میلیارد تن از آنها که زن و دختر هستند در دریاکنارها و استخرها با پوشاک شنای زنانه که به آن بیکینی گفته می شود به همراه مردها آبتنی می کنند و شما اگر در موتورهای جستجوی اینترنتی با خط اینگلیسی واژه های:
Bikini – Bikini Girls – Swimmer Girls – Swimmer Bikini Girls
را تایپ کنید خواهید فهمید که سخن از چیست. پس چرا هیچ زمین لرزه ای هیچ کجای جهان را با شنای زن ها و مردهای نیمه برهنه ویران نمی کند؟ و چرا زمین لرزه تنها در دوزخ ولایت فقیه که نیمی از مردم آن یعنی زن ها با حجاب سیاهی و تباهی پارچه پیچ شده اند ویرانی و کشتار به بار می آورد؟ در زمین لرزه آذربایجان بیشتر کسانی که کشته و زخمی شدند زن بودند! همان زن هائی که با حجاب سیاهی و تباهی از انسان بودن درآمده و سوسک های سیاهی شده بودند که با باریدن سنگ و آجر له شدند! آری سوسک های سیاه پارچه پیچ شده با حجاب سیاهی و تباهی رژیم گندیده و پوسیده ولایت فقیه و نه انسان هائی که حق زندگی برابر با مردان را دارند چرا که زن در رژیم آخوندی انسان نیست بلکه جانور و یا ماشینی است که می توان آن را خرید و فروخت! زن در رژیم ولایت فقیه یا ماشین جوجه کشی است یا دیگ خوراکپزی است یا ماشین رختشوئی است یا جارو برقی است و یا کتری چای است!
هیچکدام از این گفتارها و نوشتارها درباره زنان دردآور نیستند، آن چه که دردآور است این است که خرافه ها و چرت و پرت های رژیم آخوندی بدبختانه و با اندوه فراوان در مغز همان زن هائی جای گرفته اند که با ستم های رژیم گنداب و لجن ولایت فقیه به زنجیر کشیده شده اند! هنگام زمین لرزه آذربایجان آن چه که درباره زنان دیده می شد این بود که هنگام گریز از خانه و رفتن به جاهای روباز در پی یافتن چادر، مانتو، روسری، مقنعه و هر چیزی برای حفظ حجاب و سپس گریز از خانه بودند! مردن در زیر ده ها تن سنگ و کلوخ برای این زن ها ترس نداشت بلکه بی حجاب بودن ترس داشت! شماره زنان بی باور به خرافه های آخوندی که هنگام زمین لرزه بدون حجاب به بیرون از خانه رفته بودند بیشتر از چند تن نبود! بیشتر زنانی که به بیرون از خانه گریخته بودند از این شاد بودند که هنگام زمین لرزه پوشاک تابستانی به تن داشته اند اما توانسته بودند از کمد و گنجه و هزار سوراخ سنبه دیگر چادر و مقنعه و مانتو و روسری پیدا کنند و بی حجاب نباشند! زنانی بودند که پیاپی خدا را شکر می کردند که هنگام زمین لرزه در گرمابه نبودند و ناچار نشده اند که برهنه و یا نیمه برهنه به بیرون بگریزند و برهنه و یا نیمه برهنه دیده شوند!
در کدام یک از بخش های آذربایجان که دچار زمین لرزه شده بودند گشت های حجاب و عفاف و امنیت اخلاقی و سگ های گوش به فرمان رژیم آخوندی آماده بگیر و ببند بودند که این کارهای نابخردانه در آنجاها دیده می شدند؟ در بسیاری از روستاهای آذربایجان که زمین لرزه خانه ها را با خاک یکسان کرده بود و چند تن نیز کشته شده بودند دلنگرانی زن هائی که روی آوارها نشسته بودند این بود که ای وای جوراب سیاه نداریم و پاهایمان را مردان می بینند! ای وای کفش پنجه بسته سیاه رنگ نداریم و مردها اگر پاهایمان را ببینند ما گرفتار خشم خدا خواهیم شد! ای وای چادر سیاه رنگ ما زیر آوار مانده است و ما ناچاریم روسری به کار ببریم! ای وای روسری ما سیاه نیست و بخشی از موهایمان را مردها می بینند! درخواست این زن ها از کسانی که به این روستاها برای یاری آسیب دیدگان از زمین لرزه می رفتند یا چادر مشکی بود و یا جوراب سیاه و کفش سیاه و روسری سیاه و مقنعه سیاه! در سرتاسر جهان همه زن ها برای زیباتر شدن با یکدیگر رقابت می کنند و در دوزخ ولایت فقیه زن هائی که با تبلیغات گوشخراش و کر کننده رژیم ولایت فقیه شستشوی مغزی داده شده اند برای زشت تر شدن رقابت می کنند!
این که رضاشاه آدم خوبی بوده است و یا آدمی بد به کنار، اما رضاشاه پس از رفتن به ترکیه به پیروی از آتاتورک و با راهنمائی های این مرد خردمند خواست حجاب سیاهی و تباهی را از میان بردارد. بدبختانه تنها کاری که رضاشاه توانست انجام دهد این بود که حجاب را از سرها برداشت اما از مغزها نتوانست بردارد! از این روی در انتحار اسلامی در سال ۱۳۵۷ حجاب سیاهی و تباهی دوباره به جایگاه پیشین خود بازگشت و زن های پارچه پیچ شده مانند سوسک های سیاهی شدند که در مجالس روضه و نوحه و مرثیه همچون کلاغ های سیاه قارقار می کنند! هم اکنون اگر کسی به ترکیه برود خواهد دید که این کشور در بسیاری زمینه ها حتی از کشورهای اروپائی نیز پیشرفته تر است بی آن که ترکیه نفت و گاز و بسیاری از کانی هائی که رژیم ولایت فقیه آنها را به باد می دهد داشته باشد! و بی آن که پرت و پلاهای رژیم آخوندی در این کشور درباره حجاب سیاهی و تباهی شنونده ای داشته باشند!
برسیم به کشته شده های زمین لرزه و مراسم مرده پرستانه آخوندی و تشییع جنازه و مجالس شب اول و شب سوم و شب هفتم و مراسم شام غریبان و مجلس ختم و مجلس ترحیم و بیهوده کاری های نابخردانه و خرافی دیگری از این دست! خبرگزاری های رژیم آخوندی گزارش دادند که در همان آغاز کار، کسانی که خویشاوندانشان در زمین لرزه کشته شده بودند شانزده هزار مجلس خرافی و آخوندی مانند ختم و ترحیم برگزار کردند! اگر هر یک از این مجلس های خرافی یک تا دو میلیون تومان هزینه داشته باشند پس کمابیش بیست میلیارد تومان برای این خرافه کاری ها هزینه شده است! روشن است که بخش بزرگ این بیست میلیارد تومان هم به جیب گشاد آخوندها سرازیر شده است! البته پس از این همه ریخت و پاش های دینی تازه عید فطر از راه رسید و گردآوری فطریه ها برای آسیب دیدگان از زمین لرزه آغاز شد! مؤمنان و متدینان هم که دودستی زکات های فطریه را به علمای اعلام و روحانیون معزز و حجج اسلام و آیات عظام تقدیم کردند تا آن وجوه شرعیه را به نام یاری به آسیب دیدگان از زمین لرزه به جیب مبارک خودشان سرازیر کنند!
سرانجام حضرت ایة الله العظمی دیکتاتور، علی خامنه ای هم برای آن که در مردمفریبی و خرسواری از دیگر آخوندها پس نماند به چند روستای ویران شده از زمین لرزه سر زد! اما واکنش در برابر این دیکتاتور تهی مغز و کله گچی چه بود؟ آیا این دیکتاتور آشغال سنگباران شد؟ آیا این ستمگر رانده شد؟ آیا بر علیه ضحاک زمان شعارهای تند و کوبنده داده شد؟ آیا یک یا چند آدم رگدار پیدا شدند و چند گلوله به مغز گندیده این زورگوی ستمگر شلیک کردند تا میلیون ها تن از ستم این دیکتاتور آسوده شوند؟ آیا بمبی بر سر راه این آشغال ترکید؟ آیا نارنجکی پرتاب شد؟ آیا ….. ؟ آیا ….. ؟ آیا ….. ؟ نه! هیچکدام از این کارهای دلاورانه که نشانه رگدار بودن و نرفتن به زیر بار ستم بود انجام نگرفتند! پس چه شد؟ در برابر خامنه ای گوسفند قربانی شد! برای این زورگوی ستمگر صلوات فرستاده شد! آوای گریه و زاری از هر سو بلند شد که: حضرت ایة الله ما را یاری کن! و ای سید اولاد پیغمبر ما را دعا کن! و ذلیل بازی های فراوان دیگری از این دست به فراوانی دیده شدند!
▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬
این سخنان تند هستند، درست است؟ درست است! این سخنان آزار دهنده و ناخوشایند هستند، درست است؟ درست است! این سخنان دردناک، درشت، سوزاننده، ناگوار، تلخ، گزنده و نیشدار هستند، درست است؟ درست است! این سخنان همانند سخنان آن سیاسی کارانی که می خواهند بر حقایق سرپوش بگذارند و راه چاپلوسی و مردمفریبی را در پیش گرفته اند نیستند، درست است؟ درست است! این سخنان ………. شاید کسانی بپرسند که ما چگونگی را در این نوشتار دیدیم و پذیرفتیم پس چه هنگام می توانیم به رهائی از این چگونگی برسیم و چه باید کرد؟
پاسخ کوتاه و گویا شخم فرهنگی است، آری شخم فرهنگی! در سایه فرهنگ دور از خرد به جای مانده از زمان برده داری و شترچرانی است که هم اکنون رژیمی بر سر کار است که اقتصاد آن بر پایه مفت خواری، بانکداری آن بر پایه رباخواری، دادگستری آن بر پایه رشوه خواری، فرهنگ آن بر پایه خرافات، هنر آن بر پایه زوزه کشی و همه تار و پود آن بر پایه دروغ و مردمفریبی است. همچنان که زمین لرزه خانه ها را ویران می کند باید فرهنگ لرزه ای نه شش ریشتری بلکه شش هزار ریشتری مغزها و اندیشه ها را به تکان آورد و آن خانه های باورهای گندیده و پوسیده و خرافی که در مغز و پرده پندار بسیار کسان جای گرفته اند ویران و نابود شوند و باید فرهنگ زمان برده داری و شترچرانی که در سده بیست و یکم اندیشۀ خردمندانه باورمندان به این پرت و پلاها را از کار انداخته است نابود شود. در آن هنگام می توان امیدوار بود که زن ها گروه، گروه حجاب سیاهی و تباهی را در آتش خواهند انداخت و خود را از هزار بند و زنجیر رها خواهند کرد و انسان سالاری جایگزین مردپرستی و زن ستیزی خواهد شد. آن گاه زمان آن خواهد رسید که امام زاده ها و خرافه سراهای دیگر پس از ترکیدن دینامیت ها با خاک یکسان شوند. آن هنگام است که ریشه آخوندها و نان مفت خوردن از راه دین خواهد سوخت و سرانجام پس از شخم فرهنگی است که می توان زیستن در سرزمینی بهشت آسا که با اندیشه خردمندانه گردانده می شود را جایگزین زندگی بدتر از مرگ در دوزخ ولایت فقیه کرد.

 ترک ناشناس تبریزی

۱۳۹۱ شهریور ۱۴, سه‌شنبه

زن در اسلام ...

زن: چه معنی میده که شهادت من نصف شهادت مرد ارزش داره ؟
آخوند: یادت رفته قبل اسلام شما رو زنده به گور می کردن ؟
زن : چرا تو سوره نساء به شوهرم اجازه داده منو کتک بزنه ؟
آخوند: یادت رفته قبل اسلام شما رو زنده به گور می کردن؟
زن: واسه چی حق ارث من نصف حق ارث مردهاست؟
آخوند: یادت رفته قبل اسلام شما رو زنده به گور می کردن؟
زن : واسه چی امام اول تو نهج البلاغه گفته زنها ناقص العقل اند؟
آخوند: معلوم میشه یادت رفته قبل اسلام شما رو زنده به گور میکردن ؟
زن: خوب واسه چی امام اول گفته با زنها مشورت نکنید؟
آخوند: شما واقعا یادت رفته قبل اسلام شما رو زنده به گور می کردن ؟
زن : ای بابا این دین شما اصلا واسه زنها ارزش قائل نیست !
آخوند: یادت رفته بهشت زیر پای مادرانه ؟
زن: برو بابا بهشت ارزونی خودت ، من احترام می خوام!
آخوند: پس معلوم میشه یادت رفته قبل اسلام شما رو زنده به گور می کردن.
زن : اگه زنده به گور می کردن پس خدیجه و آمنه و حلیمه و سمیه و صدتا زن دیگه که داستاناشون در صدر اسلام اومده از کجا اومدن ؟
آخوند : همین سوالا رو می پرسی که اسلام میگه شما ناقص العقلی.
زن : خوب اگه زنده به گور می کردن نسلشون چطوری گسترش پیدا میکرده ؟
آخوند : پس معلوم میشه تو احترام به مقدسات حالیت نیست.
زن : مگه من بی احترامی کردم ؟ دارم از حق خودم دفاع می کنم
آخوند : ای زن کافر می خوای منم از حقی که اسلام به من داده برای غنیمت گرفتن تو استفاده کنم ؟
زن: ....
و این گونه بود که اسلام پیروز شد