۱۳۹۰ آذر ۸, سه‌شنبه

حذف كامل پارازيت...

---




ما خودمون كه نتونستيم امتحان كنيم ،‌ واسه اونايي فرستادم كه ديش شخصي دارند!


با قرار دادن يك برش از بطري آب معدني سايز كوچك در سر

LNB

با حذف كامل پارازيت، از ديدن تمام كانالهاي ماهواده لذت ببريد.


هنوز هم باورش برام سخته ولی امتحان کنید و حالشو ببرین و ایمان بیاورید که گاهی برای مسایل پیچیده لزوما نباید دنبال راههای پیچیده بود فقط لازمه که دانش اون کار رو داشته باشیم

مسلمانان ایرانی‌(شیعه) گریه بس است،مختار اینجوری انتقام خون حسین رو گرفت.لذت ببرید...

انتقام خون امام حسین توسط مختار گرفته شد

قابل توجه عزاداران امام حسین: بدینوسیله به اطلاع کلیه عزاداران امام حسین می رساند که با توجه به اینکه انتقام خون شهدای کربلا توسط مختار گرفته شده و همیچنین امام حسین همزمان با شهادت به بهشت رفتند و اکنون مشغول لذت بردن از حوری های بهشتی هستند نیازی به عزاداری شما نیست.
لطفا مطلب زیر را که بخشی از انتقام مختار است بخوانید تا دلتان خنک شده و دیگر برای حسین عزاداری نکنید

حرمله ابن کاهل اسدی به دست مختار افتاد. به دستور مختار دست ها و پاهایش را قطع کردند. سپس وی را در آتش سوزاندند. شیـخ طوسى نوشته است: "شمر را دستگیر كردند و نزد مختار آوردند. مختار دستور داد گـردن او را زدند و جسدش را در دیگ روغن جوشیده افكندند و یكى از یاران مختار با پاى خود سر شمر را لگد مى‌كرد"(تاریخ طبری، ج 6، ص 338). خولی سر امام حسین را از کربلا به کوفه برد. سید ابن طاووس در لهوف نوشته است که در سال 65 هجری خولی را مأموران مختار دستگیر و به نزد او بردند:
"مختار به خولی گفت در كربلا چه كردی؟ گفت: نزد علی بن حسین آمده پوستین زیر او را برداشتم و مقنعه و گوشواره زینب را هم برداشتم. مختار گریه كرد و گفت او به تو چه گفت؟ گفت: او به من گفت: خداوند دست ها و پاهای تو را قطع خواهد كرد و خداوند تو را قبل از آتش آخرت به آتش دنیا بسوزاند.... مختار گفت: به خدا قسم دعای آن طاهره مظلومه را مستجاب خواهم كرد".
به دستور مختار، او را كشتند و جسدش را سوزانده و خاكسترش را بر باد دادند. ده تن از قاتلان امام حسین(اسـحـاق بـن حـوبـه، اخـنـس بـن مـرثـد، حـکـیـم بـن طفیل، عمرو بن صبیح، رجاء بن منقذ عبدى، سالم بن خیثمه، واحظبن ناعم، صالح بن وهب، هانى بن ثبیت و اسید بن مالک)، به دستور مختار، دستگیر کردند، دست و پایشان را بستند، از پشت بر زمین خواباندند و به زمین میخ کردند و اسب‌ها را با نعل تازه، بر بدن‌هاى آنان تاختند تا پیکر آنان در هم شکـسته شد و به هلاکت رسیدند. سپس بدن‌هاى آنان را به آتش سوزاندند( بحار الانوار، ج 45، ص 374؛ لهوف، سیدبن طاووس، ص 183). پس از دستگیری سنان بن انس، به دستور مختار، دست و پایش را بریدند و هنوز جان داشـت کـه او را در دیـگ روغـن جـوشـان افـکـنـدنـد(بحارالانوار، ج 45، ص 375). شمر بن ذى الجوشن در روز عاشورا شترى را كه مخصوص سوار شدن امام حسین بود را به عنوان غنیمت گرفـت و به كوفه آورد و بـه شكرانه ی قتل فرزند پیامبر آن شتر را نحر كرد و گوشتش را بین دشمنان اهل بیت در كوفه تقسیم نمود. مختار دستور داد تمام خانه‌هایى را كه آن گوشت وارد آن شده بـود و افرادى را كه دانسته از آن گوشت خورده‌اند، شناسایى كنند. همه آن خانه‌ها را ویران كرد و كسانى را كه از آن گوشت خورده بودند اعدام نمود(بحارالانوار، ج 45، ص 377). عبیدالله ابن زیاد، والی کوفه، در سال 67 هجری به دست سپاه مختار کشته شد. به دستور ابراهیم ابن مالک اشتر، فرمانده ی منصوب مختار، سر ابن زیاد را از بدنش جدا کردند و به نزد مختار فرستادند، بدنش را هم به آتش کشیدند( انساب الاشراف، ج 6، ص 426).
مختار سرابن زیاد را برای محمد بن حنفیه در مدینه فرستاد. محمدآن را نزد امام سجاد آورد. هنگامی که محمد سر را نزد امام سجاد حاضر کرد، امام مشغول غذاخوردن بود. وقـتـى چـشـم امـام بـه سـر بـریـده ابن زیاد افتاد، دست‌ها را به دعا برداشت و گفت: اَلْحَمْدُلِلَّهِ الَّذی اَدْرَکَ لی ثاری مِن عَدُوّی وَ جَزَا اللهُ الُْمختارَ خَیْرا: خـدا را شـکـر کـه انـتـقـام خـون مـرا از دشمنم گرفت و خداوند به مختار جزاى خیر دهد(بحارالانوار، ج 45، ص 386). سپس به حاضران گفت: "وقـتـى مـرا نـزد ابـن زیاد بردند، او سر سفره غذا بود. من در آن هنگام از خدا خواستم که زنده بمانم و سر ابن زیاد را ببینم"( بحارالانوار، ج 45
· · ·

در رابطه با , حمله به سفارت انگلیس توسط یک مشت اوباش ...

این به چه معناست نظامی که در برابر اعتراض میلیونی مردمی برای کسب آزادی توسط نیروهای تا دندان مسلح جهت سرکوب آنان اقدام می‌کند ،ولی‌ از پس چهار تا به اصطلاح دانشجویی که با آبروی ایران بازی میکنند بر نمی‌‌آید و هیچ اقدامی نمیکند !؟

داستانی از یک زندانی سیاسی


۱۳۹۰ آذر ۷, دوشنبه

آدم هفت خط ...

ما معمولاً عادت داریم در توصیف اشخاص زیرک و باهوش و اکثراً رند و مکاراز اصطلاح "آدم هفت خط" استفاده کنیم! 
اما چرا؟


روایتی درمورد ریشۀ تاریخی اصطلاح "هفت خط" وجود دارد. این روایت بر می گردد به آئین شرابخواری در حضور پادشاه در دوران ساسانیان. در آن زمان پیمانه های ظریف و زیبائی از شاخ گاو یا بزکوهی درست می کردند که چون پایه نداشته است کسی نمی توانسته آن را روی زمین یا میز بگذارد و از نوشیدن شرابِ ریخته شده در پیمانه اش طفره برود. از این رو دارندۀ جام مجبور بوده است محتویات آنرا لاجرعه سربکشد. اما برای اینکه کسی بیش ازاندازۀ ظرفیت خود باده گساری نکند واز سرِ مستی با حرکت و یا گفتار خود، احترام و شأن مجلس شاهانه را از بین نبرد، هر کدام از مدعوین، پیمانه (شاخ) مخصوص خود را داشته که به جهت تعین میزان توانائی او در باده گساری خطی در داخل آن شاخ کشیده شده بوده که ساقی برای دارنده پیمانه فقط تا حدِ همان خط، شراب در پیمانه اش می ریخته است .

 به مرور زمان تمامی پیمانه های شراب را با هفت خط، مشخص و درجه بندی کردند. در مجالسی که پادشاه حضور داشته است، میهمانان معمولاً از سه تا شش خط شراب می نوشیده اند. اما بوده اند افرادی که " لوطی" نیز خوانده می شده اند که تا هفت خط را شراب می نوشیدند بدون آنکه حالتی مستانه درآنها ظاهر شود که در پی آن دست به حرکاتی بزنند که موجب هتکِ حرمتِ حضور پادشاه در مجلس بشود.

این قبیل افراد را "هفت خط" می نامیده اند، یعنی که آنها افرادی صاحب ظرفیت و زرنگ بوده و به کلیه رموز و فنون شرابخواری تسلط کامل داشته اند.

این اصطلاح به مرور زمان جنبه عام و مَجازی پیدا کرده و در فرهنگ عامه به افراد باهوش و زیرک و مرد رند "هفت خط" اطلاق گردیده است.


جهت مزید اطلاع اضافه ميشود که هر یک از خطوط هفتگانه جام شراب، اسم ویژۀ خود را داشته است:

1-              خط مزور - کمترین میزان شراب در جام

2-              خط فرودینه

3-              خط اشک

4-              خط ازرق (خط شب، خط سیاه یا خط سبز) این خط کاملاً در وسط پیمانه بوده و خط اعتدال درشرابخواری محسوب می گردیده است.

5-              خط بصره

6-              خط بغداد

7-              خط جور که لب پیمانه بوده و جام بیش از آن جا نداشته؛ به عبارت دیگر جام لبریز از شراب می بوده است

مگسی را کشتم ...









مگسی را کشتم

 

نه به این جرم که حیوان پلیدیست، بد، است


 

و نه چون نسبت سودش به ضرر یک به صد است


 

طفل معصوم به دور سر من می چرخید


 

به خیالش قندم


 

یا که چون اغذیه ی مشهورش، تا به آن حد، گَندَم


 

ای دو صد نور به قبرش بارد


 

مگس خوبی بود


 

من به این جرم که از یاد تو بیرونم کرد


 

مگسی را کشتم

 

مرحوم حسین پناهی

 

۱۳۹۰ آذر ۶, یکشنبه

کشف مومیایی شگفت انگیز متعلق به یک بیگانه فضایی!!








این محقق توضیح داد که طول این بدن 50 سانتیمتر بوده و دارای یک سر مثلثی شکل و حفره های چشم بسیار بزرگ است....



یک محقق اهل پرو با اعلام خبر شگفت انگیزی نشان داد که موفق به کشف یک اسکلت مومیایی شده که به گفته پزشکان متعلق به یک غیر انسان است و شاید یک بیگانه فضایی باشد.

به گزارش خبرگزاری مهر، در یک موزه خصوصی انسانی شناسی واقع در منطقه "آنداهویایلیلاس" در استان "کوئیسپیکانکی" در پرو، یک دانشمند علم انسان شناسی به نام "رناتو ریکولم داویلا" از کشف یک موجود مومیایی خبر داد که از ویژگیهای انسانی برخوردار نیست.

این محقق توضیح داد که طول این بدن 50 سانتیمتر بوده و دارای یک سر مثلثی شکل و حفره های چشم بسیار بزرگ است.

همچنین نرمه سر این مومیایی بسیار بازتر از آن چیزی است که بتوان گفت متعلق به یک کودک است، درحالی که ویژگی نرمه سر تنها در کودکان کمتر از یکسال دیده می شود. از سویی دیگر، این مومیایی دو دندان آسیای بسیار بزرگ دارد که تنها افراد بزرگسال می توانند مشابه آن را داشته باشند.

وی در یک مصاحبه رادیو تلویزیونی اظهار داشت: "این مومیایی ظاهر انسانی ندارد چراکه سر آن مثلثی شکل بوده و نسبت به بدنش بسیار بزرگتر است. در ابتدا فکر می کردم که یک کودک را پیدا کرده ام اما پزشکان اسپانیایی و روسی که برای بررسی آن آمده اند تائید کردند که این موجود واقعاً یک غیر انسان است."

وی افزود: "هرچند بررسیهای این پزشکان سطحی بود اما آشکار است که این ویژگیها با هیچ گروه نژادی در دنیا سازگار نیست."

براساس گزارش دیلی میل، باقیمانده های کره چشم راست به این دانشمندان کمک خواهد کرد که ژنتیک DNA این موجود را شناسایی و تعیین کنند که آیا این مومیایی متعلق به یک انسان است یا خیر.

توضیح دیگری که می توان برای این کشف عجیب ارائه کرد این است که این جمجمه به عنوان بخشی از یک آئین قبیله ای، بدشکل شده باشد.

درحقیقت قبیله ای در کوههای آند پرو که 9 هزار سال قبل می زیسته است از روش تغییر شکل استخوان پس سری مثلثی کشیده شده استفاده می کرده اند.

این قبیله برای دست یافتن به این قالب جمجمه، سر نوزاد که را بسیار نرم است در یک پارچه کتانی سفت می بستند. در مواردی که فشردگی جمجمه بالا بود سر در میان دو تکه چوب قرار می گرفت. این کتان یک ماه پس از تولد به سر نوزاد بسته می شد و برای شکل گرفتن جمجمه حداقل شش ماه باقی می ماند.

به گفته محققان، نتایج نهایی آزمایشات DNA این مومیایی تعیین می کند که آیا ما در دنیا تنها هستیم و یا بیگانگان فضایی از هزاران سال پیش در زمین تردد داشته اند.

این خبر در شرایطی اعلام شد که هفته گذشته کاخ سفید سرانجام در پاسخ اعتراض 5 هزار آمریکایی که از دولت این کشور خواستند تا واقعیت را درباره وجود یوفوها اعلام کند، اظهار داشت که بیگانگان وجود ندارند.

به گفته کاخ سفید، دولت آمریکا تاکنون هیچ سندی دال بر اینکه خارج از سیاره ما حیات وجود دارد و یا اینکه یک حضور فرازمینی با ما تماس گرفته و یا با نژاد بشر ملاقات کرده باشد نیافته است. همچنین هیچ اطلاعات قابل قبولی به عنوان شاهد و یا دلیلی برای وجود آنها در دست ندارد و در واقع بیگانگان تاکنون خود را از آگاهی بشر پنهان کرده اند.

۱۳۹۰ آذر ۵, شنبه

مختصرآبرويي که روحانیت داشت چه زمانی‌ از دست داد !

دير به فكر افتادند! اين لباس روحانيت و اين چند متر پارچه، لااقل پيش بعضي از مردم يك مختصر احترامي داشت. يك مختصر آبرويي داشت. اما دير به فكر حفظ آبرويش افتادند! زماني كه مراجع تقليد «قاچاقچي شكر» شدند و كارخانه «لاستيك سازي» علم كردند، آبروي عمامه مرجعيت بر باد رفت! زماني كه يك حجت الاسلام كم سواد را يك شبه رهبر و مرجع تقليد كردند، آبروي عمامه را بردند. زماني كه «خانه هاي عفاف» را برپا كردند و روحانيت نانش را از اجاره دادن دختران بي پناه و فراري درآورد، آبروي عمامه رفت. زماني كه روحانيت فرمان قتلهاي زنجيره اي داد، فرمان تجاوز جنسي به زندانيان داد، فرمان اختلاس و پولشويي داد، آبروي روحانيت و مرجعيت و عمامه رفت. حالا اين آقاي احمد خاتمي كه از بي آبروترين روحانيون حكومتي است، به آخوندها توصيه مي كند آبروي عمامه را خرج هيچكس (حتي نامزدهاي حزب اللهي) هم نكنند! اين سخن از «عمق پشيماني مقام رهبري» از تقلب و جنايات سال 88 به نفع احمدي نژاد خبر مي دهد. احمدي نژادي كه امروز، اسناد فساد همه حاكمان و اعضاي بيت رهبري را در اختيار دارد و حرفش همه جا «در رو» دارد! و اين واقعيت، امثال احمد خاتمي را بدجوري سوزانده است! بدجوري! 
/ بابك داد

من مسلمان نیستم ایرانیم ...



در رگم می جوشد امواج شراب,
من زلالم مثل آب,
چترهای مهربانی بر سرم,
در نگاهم می شکوفد آفتاب,
من مسلمان نیستم ایرانیم
می پرند از واژه های شعر من پروانه ها,
خانه ام میخانه ها,
در... حریم سبز رویاهای ناپیدای من, نورها تابیده اند
, در شبانگاهان برفی تا سحر, در دلم گنجشگها خوابیده اند,
من مسلمان نیستم ایرانیم
ماه را شبها به پشت پنجره, میکشم با بوسه هایم در بغل,
در سکوت زرد رنگ دره ها, میشود زیبایی گلهای سرخ, در دل و جانم غزل,
من مسلمان نیستم ایرانیم
طبل شادی عاشقان بر بامهایم میزنند,
میفروشان پشت درها می به دوش, کوچه هایم نغمه های نوش نوش,
دوستت دارم تمام حرفهاست, مهربانی در نگاه مردمم بی انتهاست,
من مسلمان نیستم ایرانیم
دختران در میهنم گیسو رها بر شانه ها, پرتو گرم محبت روز و شبها در نگاه,
آسمانم مملو از رنگین کمان, زندگی در خاک من گلواژه آزادی است,
هر نفس در هر نفس,
هرکجا باشم فراز آسمان یا خفته در کنج قفس
مذهبم عشق است و بس

تمبر کشور هندوستان به مناسبت بزرگداشت کوروش بزرگ


هومن خلعتبری را بهتر بشناسیم ...



هومن خلعتبری به تاریخ 27 فروردین ، در تهران بدنیا آمد. آموزش پیانو را از 6 سالگی نزد نیره اسکوئی (رضائی) آغاز نموده و بعدها از محضر لیلی سرکیسیان و ملیک اصلانیان در پیانو ،فریدون ناصری در هارمونی و کنترپوان ، مصطفی پورتراب در تئوری موسیقی و سلفژ، احمد پژمان در آهنگسازی و توماس کریستین داوید و حشمت سنجری در اصول رهبری ارکستر ، بهرۀ فراوان برد
حضور در مستر کلاسهای اساتید پیانو مانند نوین افروز ، گرهارد گرت اشلگر و هوتزل ،تاثیر به سزایی در ارتقاء دانش و سطح نوازندگی وی داشت
وی در طی دوران تحصیلات دانشگاهی ، ردیف و دستگاه های موسیقی ایرانی را زیر نظر مهربانو توفیق ( سه تار) و موسیقی جهانی (کلاسیک) را زیر نظر اساتید دیگر همچون شریف لطفی ،هوشنگ کامکار ، دکتر امیر اشرف آریانپور و کامبیز روشن روان آموخت و در سال 1375 از دانشکده موسیقی دانشگاه هنر فارغ التحصیل شد

او طی سالهای 1367 تا 1375 پیانیست ارکستر سمفونیک تهران ، دستیار گرگین موسسیان درگروه کر ارکستر سمفونیک تهران ،پیانیست ارکستر و گروه کر فرهنگسرای بهمن زیر نظر دکتر مهدی شمس نیکنام
و دستیار توماس کریستین داوید درارکستر فیلارمونیک
جوانان انستیتوی فرهنگی اتریش در تهران بود

ضبط و اجرای پیانو در موزیک متن بسیاری از فیلم ها و آثار تولیدی صدا و سیما و همچنین 2 سی دی "بارون بارونه " با ویلن حسین یوسف زمانی و "ای وطن" یا تار کیوان ساکت و آواز فاضل جمشیدی از یادگارهای آن دوره میباشد.


وی در سال1376 برای ادامه ی تحصیلات خود به اتریش رفته و در دانشگاه هنر شهر گرتس ، رهبری کر را زیر نظر
Rupert Huber , Johannes Prinz
رهبری ارکستر را با
A. Tamayou , R. Armanian,Martin Sighard
و رهبری اپرا را نزد
Wolfgan Bozic, G. Fruhman
تحصیل کرده و در دو رشته ی رهبری کر و رهبری ارکستر را با درجه عالی به پایان رسانیده است.
وی همچنین در آن برهه از راهنمائی های نصیر حیدریان استفاده فراوان برده است.

خلعتبری در مسترکلاسهای رهبری که توسط استادانی چون زوبین مهتا و فیشر برگزار شده نیز شرکت کرده است.



او به دلیل علاقۀ ویژۀ به معرّفی موسیقی مدرن، به اجرای آثار آهنگسازان معاصر همّت گماشته و بسیاری ازاین آثار را نیز برای نخستین بار اجرا و ضبط کرده است

او در کنار رهبری ارکسترهایی مانند ارکستر فبلارمونیک ماریبور ،ارکستر دو له سیته ی پاریس ، ارکستر فیلارمونیک برنو ، ارکستر فیلارمونیک زومبتای و همچنین اپرای مختلف ، به عنوان تکنواز پیانو نیز در اروپا، ایالات متحده ، کانادا ، آسیا شرکت جسته است که از تازه ترین اجراهای او می توان به رهبر ارکستر ماریش فیلارمونیک(چک) میشود اشاره کرد

وی از سال 1378 تا 1381 ، دستیار ارکستر و رهبر کر فستیوال اپرائی
junger Künstler Graz
شهر گرتس در جنوب اتریش بوده و از سال 1383 بنیانگذار و مدیر هنری و رهبر فستیوال
بین الملی موسیقی کلاسیک قصر کیرشتتن " Internationaler Klassikfestival Schloss Kirchstetten "
.در شمال اتریش می باشد

:اپراهای زیر به رهبری وی در این فستیوال به روی صحنه آمده عبارتند از

2001- Le Nozze di Figaro, Mozart
2002 – Die Zauberflöte, Mozart
2003 - Don Giovanni, Mozart
2004 - Il Barbiere di Siviglia, Rossini
2005 - Tosca, Puccini
2006 - Così fan tutte, Mozart
2007 -Die Enfuhrung aus dem Sereil, Mozart
2008 – La Cenerentola- Rossini
2009 - La Traviata- Verdi
2010- Der Schauspieldirektor and Prima la Musia - Mozart / Salieri
2011-" Die Fledermaus " Johann Strauss


آقای خلعتبری از سال 1378 تا کنون به عنوان رهبر ارکستر و همکار هنری در اپرای شهر گرتس
و مدرسه ی اواز این اپرا
Singschule
همکاری داشته و در فصل هنری امسال نیز اپراهایی چون
“Die Frauen Ohne Schatten/ R.Struass , La Traviata / Verdi , Faust / Ch.Gounod , Capuletti and Lady Machbeth / Schostakowitsch
با اجرا و همکاری وی به روی صحنه خواهد رفت.


 

سلطان حرکات نمایشی با توپ فوتبال...

عباس فرید متولد جنوب ولز و با اصلیتی پاکستانی از مشهورترین ارائه کنندگان حرکات نمایشی در دنیاست .
 او در سال 2003 با حضور در برنامه ای که از سوی شرکت نایکی ترتیب یافته بود ، با بیش از سی هزار رای بینندگان تلویزیونی به مقام قهرمانی در رسیدو لقب سلطان حرکات نمایشی به او داده شد.
فرید از آن پس در تیزرهای تبلیغاتی و مسابقات زیادی شرکت کرده است . اما با توجه به این تکنیک ناب او در هیچ تیم حرفه ای فوتبال انگلستان عضویت ندارد !

۱۳۹۰ آذر ۴, جمعه

محرم ...

محرم ماه خون و سیاهی‌ها بعضی‌ وقت‌ها هم گل مالیها به سرو کله و همچنین ماه نزریها به تمامی‌ شیعیان جهان مبارک باد

فردوسی مسلمان نبود ، مزدیَسنا بود.



خنده داره که به پنداریم پارسای دانا یک مسلمان بوده, چراکه برای بازگرداندن فرهنگ پیش از اسلام همه زندگیشو گذاشت . فردوسی یک مزدیَسنا(پرستنده اورمزد) بود. او هرگز در سروده های راستین خود از اسلام سخنی به میان نیاورده است. او همواره در شاهنامه و سروده های راستینش زرتشت را پیامبر خود میداند و از ایین <مهری> که پیش از زرتشت پاکدل, در ایران روا بوده به نیکی یاد میکند.
نامها و واژه های زیر همگی ساختگیست و هیچ پیوندی با او ندارد:
ابوالقاسم - منصور - حسن پور علی - فخرالدین
اگر از مورخان واقعی بپرسید بشما میگویند نام او <پارسا> بوده است.

بخشهای زیر به او بسته شده و سروده ی او نیست:

گفتار اندر ستایش پیغمبر(محمد):
http://shahnameh.recent.ir/default.aspx?item=8

ستایش سلطان محمود:
http://shahnameh.recent.ir/default.aspx?item=13

پادشاهی اسکندر:
http://shahnameh.recent.ir/default.aspx?item=350
http://shahnameh.recent.ir/default.a...em=350&page=46
http://shahnameh.recent.ir/default.a...em=350&page=48
http://shahnameh.recent.ir/default.a...em=350&page=65

از انجایی که این بیخردها و نادانها در رزمسرایی و سرایندگی همتا و همتوان دانای ما نبودند به اسونی هر کسی میتونه به ساختگی بودن این سروده ها پی ببرد.
(فردوسی نه انکس که دشمن پروری کند)






بعضی از آدمها...


بعضی از آدمها را باید چند بار خواند تا معنی آنها را فهمید و
بعضی از آدمها را باید نخوانده دور انداخت..
بعضی آدمها جلد زرکوب دارند٬بعضی جلد ضخیم،
بعضی جلد نازک وبعضی اصلا جلد ندارند.
بعضی آدمها با کاغذ کاهی نا مرغوب چاپ می شوند و
بعضی با کاغذ خارجی.
بعضی آدمها تر جمه شده اند و
بعضی تفسیر می شوند.
بعضی از آدمها تجدید چاپ می شوند و
بعضی از آدمها فتو کپی آدمهای دیگرند.

بعضی از آدمها دارای صفحات سیاه وسفیداند و
بعضی از آدمها صفحات رنگی و جذاب دارند
بعضی از آدمها قیمت پشت جلد دارند.
بعضی از آدمها با چند درصد تخفیف به فروش می رسند.
بعضی از آدمها بعد از فروش پس گرفته نمی شوند.
بعضی ازآدمها را باید جلد گرفت.
بعضی از آدمها را می شود توی جیب گذاشت و
بعضی را توی کیف.
بعضی از آدمها نمایشنامه اند و در چند پرده نوشته و اجرا می شوند.
بعضی از آدمها فقط جدول سرگرمی اند وبعضی ها معلومات عمومی.
بعضی از آدمها خط خوردگی و خط زدگی دارند و
بعضی از آدمها غلط های چاپی فراوان .
ازروی بعضی از آدمها باید مشق نوشت و
از روی بعضی آدمها باید جریمه نوشت
به راستی ما کدامیم؟..
 از نوشته های مرحوم قیصر امین پو

احترام به عقاید در محرم ...

دوستان مومن به اسلام ایرانی (شیعه) تا چند روز دیگه حسین پارتی شروع
میشه و خیلی برام جالبه که بدونم توی او شب ها اگه کسی مریض تو خونه
داشته باشه یا بخواد یه جشن تولد بگیره این برادران که ایین انها ایین
صلح و محبت است تحمل خواهند کرد؟
ایا با این سروصدای گوش خراش کسی جرات (احترام به عقاید) اعتراض خواهد داشت؟
یا باید از شمشیر بران عدالت حضرت علی بترسه ؟
ایا دیگر اندیشان اجازه زندگی دارند یا باید با این حماقت مورث کنار بیایند؟

۱۳۹۰ آذر ۳, پنجشنبه

مردم ایران...

در ايران چيزهايي هم هست که ساده از کنارشان ميگذريم.
اگر مدتي از ايران دور باشيد، اين نکات زيبا بيشتر خود را نشان ميدهند.



امروز با همسرم به کوهپيمايي در دارآباد رفتيم.
نيمه هاي راه گروهي زن و مرد با سن هاي کم و زياد نشسته بودند.
مردي با موهاي سپيد و صدايي بسيار زيبا، داشت ترانه ميخواند و بقيه هم با او دم گرفته بودند.
آنقدر جو گيرنده اي بود که ماهم نشستيم و با خواننده دم گرفتيم.
وقتي ترانه شادتر شد، جواني خوش تيپ بلند شد و شروع کرد به رقصيدن.
خواستم فيلمي بگيرم، فکر کردم شايد دوست نداشته باشند.
در اينحال فکر ميکردم کجاي دنيا چنين حالت و جوي را ميشود ديد؟

برگشتيم در قهوه خانه ساده بالاي کوه، سفارش املت داديم.
کنار دست فروشنده نوشته بود: ما را در Facebook ملاقات کنيد.
بازفکر کردم در کجاي دنيا ميشود اينچنين املت خوشمزه و نان لواشي پيدا کرد که فروشنده اش هم تا اين حد به روز باشد؟
چون من تا حدي دنيا ديده هستم، به تجربه ميگويم: هيچ کجا..



هنگام برگشتن خانمي با مانتو و روسري و ظاهري مرتب در حال فروختن گل بود.
آنقدر ظاهر با کلاسي داشت که براي خريد گل پنجره را باز کرديم.
شخصيت با وقاري داشت.
وقتي گفتيم به شما نمي آيد گل بفروشيد، با کلامي تکان دهنده گفت:
بي کس هستم، اما ناکس نيستم.. زندگي را بايد با شرافت گذروند.
کجاي دنيا ميتوان اين سطح از فلسفه و حکمت را، در کلام يک گلفروش يافت؟


به خانه که رسيديم همسرم يادش افتاد چيزهايي را نخريده است.
به سوپري نزديک خانه رفتم و خريد کردم. دست کردم ديدم کيفم همراهم نيست.
گفتم ببخشيد پول نياوردم، ميروم بياورم و در حاليکه مبلغ کالايي که خريده بودم کم نبود،
مغازه دار با اصرار گفت نه آقا قابل شما رو نداره ببريد و با کلامي جدي و قاطع کالا را به من داد.
تشکر کردم و در راه خانه فکر کردم کجاي دنيا چنين اعتمادي به يک غريبه وجود دارد؟
تازه پول را هم که آوردم فروشنده با تعجب گفت: آخه چه عجله اي بود؟


شب در حاليکه پشت لپ تاپم داشتم کار ميکردم، يکباره صداي آکاردئون يکي از ترانه هاي خاطره انگيز را سر داد.
در کوچه نوازنده اي با زيباترين حالت و مهارتي خاص مينواخت.
به دنبال صدا رفتم و پنجره را باز کردم.
يکي آمد و به او نزديک شد و گفت از طبقه هشتم آمدم پايين فقط بخاطر اين ملودي قشنگي که ميزني.
با رضايت پولي به او داد و رفت...حساب کردم ديدم پولي که در اين کوچه گرفت را اگر در ده کوچه گرفته باشد، درآمد ماهانه خوبي دارد.
در کجاي دنيا کسي ميتواند در کوچه اي سرودي را سر دهد؟ من جايي نديده ام.

ميتوان همه رخدادهاي بالا را منفي ديد.
چرا بايد خانمي با وقار گل بفروشد..؟
چرا فردي که به کامپيوتر وارد است بايد بالاي کوه املت درست کند..؟
چرا بايد نوازنده اي ماهر در کوچه بنوازد...؟؟ و از اين دست نگاههاي منفي که خيلي ها دارند..
اما هيچ راه حلي هم ندارند که مثلا اين مرد اگر در کوچه ننوازد، چه مشکلي حل خواهد شد؟
و آيا نگاههاي منفي ما کمکي به حل مشکلات دنيا ميکند؟
من هر چه را ديدم مثبت ميديدم.


بعضي از ما چيزهايي را براي خودمان ذهني کرده ايم در حاليکه در عمل وجود ندارند..
و آنچه را نيز که وجود دارد، چشم ما نمي بيند و ذهن ما درک نميکند.
مثلا آدمها را به دو گروه "باکلاس" و" بي کلاس" تقسيم کرده ايم..!
ماکسيما، پرادو و بنز با کلاس، و پيکان و پرايد بي کلاسند.

حالا در جاده گير کنيد، به هردليل...، چه تمام شدن بنزين، چه خرابي ماشين...
امتحان کنيد حتي يک ماکسيما و پرادو و بنز بخاطر کمک به شما توقف نميکند
و اگر کسي به کمکتان بيايد يا پيکان دارد يا پرايد يا وانت... کدام با کلاس ترند؟



ميتوانيد به رخدادهاي يکروز عادي از زندگي فکر کنيد، در آن تلخ و شيرين بسيار وجود دارد.

۱۳۹۰ آبان ۲۹, یکشنبه

ناب ترین عکسهای تاریخ...

فریاد را همه می شنوند، هنر واقعی شنیدن صدای سکوت است



                    Early construction of Brasilia, capital of  Brasil

                                    Papa Pio XII and Hitler

                                                    Elvis Presley drafted into the Army

                             The Beatles before they became famous

                 Osama Bim Laden Family.  Osama is the one with red circle around his face

                       The Titanic at the bottom of the sea

                                      First photograph in history in France
                                             Construction of Disney world
                                     Berlin wall being torn down        

          
John Lennon , signing autograph before his death .                 
                                                         Adolf Hitler as a child
                                                 Chuck Norris and Bruce Lee                                  
                                                                              Black physicians treating in the ER a member of the Ku Kux Klan
                                                                                     Copacabana beach in Rio de Janeiro
                                                                                        Construction of Christ The Redeemer inRiodeJaneiro

 Albert Einstein in Brasil

Charlie Chaplin and Mahatma Gandhi
  

 First computer ever made 
 Body of President Kennedy in 1963
Construction of the Empire State Building. This is a copy of the original photo

Martin Luther King's cadaver

School grades of Albert Einstein


 Google in 1999, when they started
 The Titanic ship before sailing
 Holocast done by Hiltler
 Jews in concentration camp
 Lady Diana accident scene






 Football player dies while playing
Pope John Paul with the man that tried to kill him


 The moment when George Bush was notified of the attack on the Twin Towers